ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
.خیلی در د داره... عشق رو می گم... گلوم رو پاره می کنه...
.
.یه حرفایی هست , یه حس هایی هست , که نع می شه زد...ونع میشع حسش رو منتقل کرد!
.مثل یه سر خوردگی که ناچاری به دوش بکشی...با تمام سنگینی اش و درد ش حاضر نیستی
.که بی قید و بند باشی و رها ش کنی... پیرت می کنه...داغون میشی...دیگه احساسی نیست
.اما باز سنگینی اش را می کشی...دردش را می کشی...زخمش را می خوری...
.ناسپاسی را با تمام وجود درک می کنی... تنهایی را به جان می خری...به بهترین شکل ممکن...
.از خودت از جونت از خاسته هات از علایقت از نیازت از همه ی همه ی خودت باز نیز می گذری
.
.خیلی درد داره...عشق رو می گم .
Ziba va por az mohtavao hahighati az eshgh
و اینکه معلومه هم سلیقه ی منی تو عشق
نوشته های قشنگی داری عزیزم.
:))
از خوندنشون لذت بردم.
سلام
ممنونم...خوش اومدی عزیزم...خوشحالم که لذت بردی
از خودت از چی؟؟؟
خط آخرو میگم
سلام...
منظور از خط آخر متن ... در واقع هر چیزی که مربوط به خود خودت میشع...
ینی ایثار بدون پاسخ منظورم ...ایثار ع فدا شدن در عشق که در آخر نابودی
مطلق رو پیش رو داره