میهن  م ن و ت و

میهن م ن و ت و

درخت توتی بودم در بیابان چرا آبم ندادی آسیابان
میهن  م ن و ت و

میهن م ن و ت و

درخت توتی بودم در بیابان چرا آبم ندادی آسیابان

غزلی برای دوست

.در این جاده ی تنهایی 

.با کوله باری از رسوایی 

.مرحم کسی نبود در دیارم 

. شوریده بود حال زاررم 

. قسم به لحظه ی آشنایی 

.با دیدنت خون شد در تنم جاری 

.عادم پرست نیستم من...اما...

.می پرستم قلبت را به تنهایی 

.در لحظه های تنهایی ام 

.پیران بسیاری آمدند پی فتوایی ام 

.مست و کافر می چرخیدم در این شهر  

.آمدی کردی توبه کارم در تمام این شهر 

.مهر مهربانی چشمانت مرا غرق خدا کرد 

.تو میدانی؟نع نمیدانی که قلبم را سلیب کرد

.میان بازوانت زیباست عیش

.اگر  قلبت غرق باشد از عشق

.گوش هایم شنید درد ناله هایت را 

.شدم آن کولی داغدار که در در سوگ تو بنشست 

.میان مهر من و تو انگاری خدا بنشست 

.من این مهر را بکردم مهر که در برگ خدا بنشست...




نظرات 2 + ارسال نظر
سوسول نباش شنبه 16 آبان 1394 ساعت 09:19 http://peyvand.pilotage-glasses.ir

چطوری یا نه؟

سپیده پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 11:30 http://www.link.profi.ir

دوست جونم خیلی دوست دارم با هم همکاری داشته باشیم وبلاگت خیلی دوست دارم خوشحال می شم به وبلاگ من هم سر بزنی مطمدن باش ضرر نمی کنی منتظرتم ستاره بچینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد