میهن  م ن و ت و

میهن م ن و ت و

درخت توتی بودم در بیابان چرا آبم ندادی آسیابان
میهن  م ن و ت و

میهن م ن و ت و

درخت توتی بودم در بیابان چرا آبم ندادی آسیابان

عبور علاقه...



.چه   بی چراغ  به   ناروا راه را بر عبور علاقه  می بندند    .بگو  به  باد  که  ما   با  آفتاب   زاده  شده ایم  و با آفتاب طلوع خاهیم کرد      .نمی رنجم اگر با  ور   نداری   عشق   ناب ام  را        . که عاشق از عیار افتاده   در این  عصر عیاری...      .سرشارم از خیال اما این  کافی نیست          . در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است...       .خون هر غزل که نگفتم   به  پای تو   ...




نظرات 1 + ارسال نظر
سودابه شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 18:20

سلام دخترجان...

همه ی پست های اخیرت رو خوندم...

معلومه که روی وبلاگت کار کردی...
گذاشتن عکس ... و گذاشتن صوت در وبلاگ رو میگم...

این پستت را من در لپ تاپم ... نامرتب می بینم... نمیدونم بخاطر فونت بزرگش است ... یا بلند بودن مصراع ها...
اگر خودت منظم می بینیش دستش نزن... اما اگه واسه خودت هم ...جملات بهم ریخته است... باید تنظیمش کنی .... راهش هم فقط آزمون و خطاست!!

راستی ... این وبلاگی که ادرسش رو گذاشتم ...یه وبلاگ کروهیه... چندین نویسنده داره که هرکدوم به سبکی می نویسند...اگه دوست داشتی بیا و ببین تا با چند مدل نوشتن معمولی در وبلاگ ها اشنابشی...
منم اونجا با اسم sara چند عدد پست دارم...

سلام قربون شکل ماهت بررررم...
سپاسگذارم از توجه ویژه ات
.
راستش نمیدونم چرا نا مرتب میشه هر کاری کردم درست نشد.قاطی کرده....
حتما درستش میکنم.
.
نمیدونی من عاشق کارهای گروهی ام. و مطمین باش حتما میاام.در اولین فرصت,دورت بگرددم.
خیلی خوشحالم کردی. البته بیشتر از این بابت که حالا منم می تونم نظرات خودم رو برای نوشته های تو اعلام کنم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد