میهن  م ن و ت و

میهن م ن و ت و

درخت توتی بودم در بیابان چرا آبم ندادی آسیابان
میهن  م ن و ت و

میهن م ن و ت و

درخت توتی بودم در بیابان چرا آبم ندادی آسیابان

قفس

من که  هر  آنچه داشتم اول راه گذاشتم ...
.
بی گمان زیباست آزادی 
ولی من چون قناری دوست دارم در قفس بمانم 
تا زیباتر بخانم 
.
در همین ویرانه خاهم ماند و از خاک سیاهش 
شعر هایم را به آبی های دنیا میرسانم   
.
گر تو مجذوب کدوم آبادی هستی. نمی دانم
من اما...جذب ای دارم که دنیا را به اینجا می کشانم 
.
نیستی شاعر...نیستی شاعر
تا که تا معنای حافظ را بدانی..
ورنه بیهوده نمی خاندی به سوی عاقلان
.
عقل یا احساس 
حق با چیست 
پیش از رفتن ای خوب 
کاش می شد این حقیقت را بدانی...یا بدانم.
نظرات 1 + ارسال نظر
سودابه چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 14:13

زیبا بود...... خیلی زیبا بود... و خیلی غمگین...

سلام قربونت برررررررررم
.
ممنون ارز تعریف إت.
من خودمم خیلی دوستش دارم.
غمگینه ولی حقیقت تو بیشتر موارد غمگینه دیگع. کاریشم نمیشه کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد