-
می ترسم
چهارشنبه 27 خرداد 1394 21:06
دیگه نمی آیی به دیدن من تو مگه نمی خایی تو من من تو دیگه برایم نمی نویسی تو نا مه های دلت رو بگو که دنیا را بسوزان...بگو که حمله ور شو وخرو شان اما... نگو که فراموش کن که من میترسم در این میانه کلمات تو
-
نمیر...
چهارشنبه 27 خرداد 1394 20:48
شعری زیبا از پابلونروادا به تر جمه ی احمد شاملو... که با خاندنش احساس خوبی به انسان می بخشد. اگرسفر نکنی اگر کتاب نخانی اگر به اصوات زندگی گوش ندهی اگر از خودت قدر دانی نکنی به آرامی آغاز به مردن می کنی زمانی که خود باوری را در خود بکوشی وقتی مگذاری دیگران به تو کمک کنند به آرامی آغاز به مردن می کنی . اگر برده ی عادات...
-
جای خالی سلوچ
چهارشنبه 27 خرداد 1394 19:47
کتاب..جای خالی سلوچ.. محمود دولت آبادی را ورق می زدم... جایی از کتاب نوشته بود..روز گار همیشه بریک قرار نمی ماند, روز وشب دارد,روشنی دارد,تاریکی دارد, کم دارد, بیش دارد, دیگر چیزی از زمستان نمانده, تمام می شود, بهار می آید.. دیدم گوشه ی همین صفحه نوشته بودم..از یک جایی به بعد, حال عادم خوب نمی شود! حرفم رو پس گرفتم,...
-
نقد
چهارشنبه 27 خرداد 1394 00:51
ناپلون بنا پارت=اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند,تمام دنیا را فتح می کردم. آدولف هیتلر=اگر نیمی از اسلحه سازا ن من ایرانی بودند, صد سال پیش از تولدم نازی دارای بمب اتمی می شد. پیامبر اسلام(ص)=اگر دانش در ثریا باشد, مردانی از سرزمین پارس بدان دست خاهند یافت. بن لادن=اگر دنبال مردانی هستی که تا پای جان از عهدشان دفاع...
-
جنون من
چهارشنبه 27 خرداد 1394 00:18
ولی, اما, ولی... تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من... چه جنونی...چه نیازی...چه غمیست... و نگاه تو که پر هیبت و ناز بر من افتد...چه عذاب و ستمیست... دردم این نیست...! دردم این است که دگر بی تو از جهان دورم بی خویشتنم... پوپکم...آهوأکم... تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم . دوستتدارم مخاطب خاص
-
خاب تو
سهشنبه 26 خرداد 1394 20:43
-
اشک =ضعف یا قدرت
دوشنبه 25 خرداد 1394 03:06
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 01:17
-
یا بخان یا بزار بخانم یا بیا بخانیم
یکشنبه 24 خرداد 1394 04:08
-
تاب نوازش
یکشنبه 24 خرداد 1394 02:35
-
شب امتحانات
یکشنبه 17 خرداد 1394 02:30
توهمی که هیچوقت عملی نشد : امروز از اینجا تا اینجا میخونم فردا بقیشو … و دیگر هیچ !
-
پرواز را بخاطر بسپار
یکشنبه 17 خرداد 1394 01:21
مرگ فروغ در زمستان رخ داد . گفته میشود، فروغ ، سه روز قبل ازمرگش ، شعر معروف « پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است !» در حاشیه یک کاغذ کوچک نگاشت و این یادگاری تاریخی را به یدالله رویایی، شاعر معروف معاصر سپرد، آیا فروغ ، درین شعر، مرگ زود رس خود را پیش بینی نکرده بود ؟ نمیدانم. دلم گرفته است/ دلم گرفته است / به...
-
من کدام است؟
شنبه 16 خرداد 1394 17:33
خزیدن زیر نام مستعار، سنتی قدیمی در تاریخ ادبیات، سیاست، ژورنالیزم و...است. این «دیگری»شدن انگیزه های متعددی دارد: بریدن از دیروز و اعلان یک گسست ( ولتر)، مصون ماندن از قضاوت اخلاقی دیگران( بوریس ویان که برای نوشتن رمانهای پلیسی رسوا، نامی آمریکایی را برای خود برگزید)، حفظ آرامش و حیثیت خانواده (پنک به دلیل احترام به...
-
عشق از نگاه شریعتی...
شنبه 16 خرداد 1394 17:19
بنظرت شریعتی عشق را درست معنا کرده است!؟ . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بیارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج...
-
فلسفه ی نیایش دکتر شریعتی
شنبه 16 خرداد 1394 16:38
خدایا: "عقیده" مرا از دست "عقدهام" مصون بدار. خدایا: به من قدرت تحمل عقیده "مخالف" ارزانی کن. خدایا: رشد علمی و عقلی مرا از فضیلت "تعصب" و "احساس" و "اشراق" محروم نسازد. خدایا: مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناختن "درست " و...
-
شریعتی در یک نگاه
شنبه 16 خرداد 1394 16:29
زندگى نامه شریعتی در یک نگاه دکتر شریعتی در سال ۱۳۱۲ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود پدر او استاد محمد تقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم .نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در...
-
آمد اما……!!!
چهارشنبه 13 خرداد 1394 20:55
-
مناجات 1
چهارشنبه 13 خرداد 1394 19:53
. . . نه اینکه بی گناهم...نه من ز این خنجر که در آغوشم کشیده است...تنم بی حس شده است این زخم با من عجین شده...ومی کاهد این عمر م را نگو...نگو...چرا مستی و بی پروا...که من این درد را تحمل ام کم است نیلوفر این گل تنها میان لاله ها تک مانده است نیلوفر یا باید چیده شود یا که چون لا له ها در خود رود آه... من خود م به تو...
-
تک نوشته
چهارشنبه 13 خرداد 1394 00:27
-
قفس
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:31
من که هر آنچه داشتم اول راه گذاشتم ... . بی گمان زیباست آزادی ولی من چون قناری دوست دارم در قفس بمانم تا زیباتر بخانم . در همین ویرانه خاهم ماند و از خاک سیاهش شعر هایم را به آبی های دنیا میرسانم . گر تو مجذوب کدوم آبادی هستی. نمی دانم من اما...جذب ای دارم که دنیا را به اینجا می کشانم . نیستی شاعر...نیستی شاعر تا که...
-
عبور علاقه...
شنبه 2 خرداد 1394 05:57
.چه بی چراغ به ناروا راه را بر عبور علاقه می بندند .بگو به باد که ما با آفتاب زاده شده ایم و با آفتاب طلوع خاهیم کرد .نمی رنجم اگر با ور نداری عشق ناب ام را . که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری... .سرشارم از خیال اما این کافی نیست . در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است... .خون هر غزل که نگفتم به پای تو ...
-
نگاه. . .
شنبه 26 اردیبهشت 1394 13:21
ترسم از آن نگاه است که در رفتن تو غرق بماند اما...من هنوز آنجا ایستاده باشم. . .
-
بزار این پیوندها شکل بگیرند
دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 21:29
انسان بدون پیوند های عاطفی, مثل یک انسان بدون سایه است احساس انسان با کمبود هایی که توی دلش حس می کنه کنار می ادسفر زندگی سفر طولانیه تنهایی خیلی سخت می گذره اگه بالای سرت سر پناهی نداشته باشی از بین می ری بزار این احساس بیفته تو دلت بزار این پیونها شکل بگیره
-
یاغی...
دوشنبه 24 فروردین 1394 13:21
-
ای دوست...
سهشنبه 11 فروردین 1394 02:43
-
امشب
سهشنبه 5 اسفند 1393 22:41
چه گویم در وصف حالم امشب من تنها مانده ام امشب در کنار یار دیرینه که آمد از سفر هدیه ی من محبت من بود و محبت من را پرت کرد در چهره ی نالانم امشب گردو غبا ر ش را از تنش پاک کردم اما... زخم زد بر قلب بی پنا هم امشب ذهنم پاره شد قلبم شکست تمام امیدم نا امید گشت امشب قلم ام امشب نای نوشتن ندارد هرچه هست از دل خسته بر می...
-
مثلث برموداست
سهشنبه 5 اسفند 1393 22:27
چگونه باید بود به کدام راه باید رفت به راستی با چه کسی باید گفت از حقیقت دنیا را به چه شوقی باید آن آرزوهای دست نیافتنی را چه! کجاست...... کجاست...... آن یار شیرین سخن کجاست آن گل بی خار دنیا را چه شده مثلث برموداست این روزها.........
-
معبود من, سرزمین من
جمعه 1 اسفند 1393 15:32
هیچ آیا,تا به حال دلت لرزیده است؟ آنچنان که تارهای گیسوانی پریشان, از وزش خنکهای نسیمی بهاری می لرزد! هیچ آیا,معبود خویش را در کنار داشته ای ؟ و سر در بنا گوش او نهاده,از عطر دل آویز گیسوان پر ندیش از خود بی خود شده ای؟ هیچ آیا در نی چشمان سیاهی گم شده ای که رازی سر به مهر را در عمق هزار توی خویش پنهان کرده باشد؟ هیچ...
-
ما همه نادریم
جمعه 24 بهمن 1393 17:57
خورشید در میانه آسمان بود که سپاهیان نادرشاه افشار وارد دهلی شدند به پادشاه ایران زمین گفتند اجازه می دهید وارد قصر پادشاه هند محمد گورکانی شویم ؟ نادرشاه گفت اینجا نیامده ایم پی تخت و تاخ ، بگردید و مزدوران اشرف افغان را بیابید . هشتصد مزدور اشرف ، که بیست سال ایران را ویران ساخته بودند را گرفتند . نادر رو به آنها...
-
بنده روشن فکرم نه برگ چغندر
جمعه 24 بهمن 1393 17:49
چون این روز ها بعضی از مردم به بهانه ی روشن فکری به مردم و میهن خود خیانت می کنند (هرچند که شاید خودشان هم ندانند) تصمیم گرفتیم که شعری از محمد خرمشاهی برای آن ها بنویسیم.امیدواریم لذت ببرید. بنده روشنفکرم و روشن بسی فکر من است بنده فکرم روشن است من به تهران ساکنم اما دلم در لندن است بنده فکرم روشن است نزد من ایران و...